جمعه / ۸ فروردین / ۱۴۰۴
×
یک جامعه شناس: فیلم نامتعارف گیلان محصول جامعه درگیر است
فیلم غیراخلاقی اخیر در شمال، چرا تولید شد؟

یک جامعه شناس: فیلم نامتعارف گیلان محصول جامعه درگیر است

مالباخته‌ای که در یک روز معمولی ناگهان پنج سارق مسلح را در خانه خود و بالای سر خانواده‌اش دیده بود، بعد از دستگیری سارقان مسلح آنها را در پلیس آگاهی تهران شناسایی کرد.
روایت وحشتناک مرد مالباخته از ۲۵ دقیقه حضور سارقان مسلح در خانه‌اش
  • کد نوشته: 3322
  • اسفند ۱۶, ۱۴۰۳
  • 19 بازدید
  • بدون دیدگاه
  • به گزارش سایت جنایی، این مالباخته درباره ماجرای سرقت مسلحانه گفت: با دیدن سارقان مسلح دوباره لحظات ترسناکی که برای من و خانواده‌ام ساخته بودند زنده و هول و هراس در وجودم ایجاد شد. خانه ما در شهرک غرب خانه ویلایی دو طبقه است. من و برادرم با پدر و مادرمان آنجا زندگی می‌کنیم. روزی که این سارقان به خانه ما حمله کردند چند دقیقه به ساعت ۶ عصر بود. من در حال تماشای تلویزیون بودم و برادرم تلفنی با یکی از دوستانش صحبت می‌کرد. پدرم و مادرم هم در خانه بودند که ناگهان صدای فریاد مادرم توجه همه را به خود جلب کرد.

    این مرد در مورد زمان حضور سارقان هم گفت: آن پنج سارق مسلح ۲۵ دقیقه در خانه ما بودند و لحظات سخت و ترسناکی را برای ما ساختند جوری که بعد از رفتنشان باورمان نمی‌شد هنوز زنده هستیم. در تمام ۲۵ هم دقیقه دوست برادرم همه گفتگوهای ما و سارقان و تهدیدهای آنها را از پشت گوشی شنیده بود. او بلافاصله به پلیس خبر داده بود اما وقتی ماموران پلیس ۱۱۰ رسید سارقان از خانه ما فرار کرده بودند.

    این مرد ادامه داد : با گذشت چند ماه از ماجرای سرقت پدر و مادرم هنوز تحت تاثیر آن ماجرا هستند و حال خوبی ندارند. جوری که الان هم حاضر نشدند به اداره آگاهی بیایند و سارقان را از نزدیک ببینند. به همین خاطر من به عنوان نماینده اعضای خانواده به پلیس آگاهی آمدم. ماجرا به قدری سخت و ترسناک بود که مادر دوست برادرم که از پشت گوشی تلفن صدا را می‌شنید از ترس غش کرده بود، حالا ببینید در لحظات سخت چه بر ما که در صحنه حضور داشتیم گذشته است.وقتی به طرف مادرم برگشتیم، پنج مرد نقابدار هیکلی که دو نفر از آن‌ها تفنگ و دو نفر هم قمه و چاقو داشتند بالای سرمان ظاهر شدند. صحنه وحشتناکی بود که فقط در فیلم ترسناک دیده بودیم. تنها کسی که دوباره در آن سکوت مرگبار فریاد زد مادرم بود، اما بلافاصله یکی از سارقان گلوی مادرم را گرفت و فشار داد. کم مانده بود نفس مادرم بند بیاید که پدرم گفت هر چه می‌خواهید بردارید، هرچه می‌خواهید به شما می‌دهیم، فقط خواهش می‌کنم با همسرم کاری نداشته باشید و به کسی از اعضای خانواده آسیب نزنید. همزمان یکی از سارقان اسلحه را روی سر برادرم گذاشت و تهدید کرد رمز گاوصندوق را به آنها بدهیم. به نظر می‌رسید تهدیدشان جدی باشد، مخصوصا یکی از سارقان که رفتار و حرکاتش عادی نبود. جوری که واقعا احساس کردیم جان برادرم در خطر است و آن یک نفر قبل رفتن همه ما را می‌کشد. برادرم در حالی که اسلحه روی سرش بود تلفن همراهش را بدون اینکه خاموش کند روی میز گذاشت تا دوستش متوجه حادثه شود و پلیس را خبر کند. به هر حال در آن لحظه راهی جز تسلیم در برابر خواسته سارقان مسلح نداشتیم. پدر و مادرم رمز گاوصندوق را به سارقان دادند اما آنهایی که سر گاوصندوق رفته بودند دست‌پاچه شده بودند و رمز را اشتباهی می‌زدند و دائم می‌‌گفتند رمز اشتباه است. هرچه اصرار می‌کردیم رمز درست است و خودشان هول کرده‌اند قبول نمی‌کردند. به هر حال گاوصندوق را باز کردند و بیش از ۵۰ میلیارد تومان انواع ارز، طلا و جواهرات و سکه را برداشتند و در کیفی که همراهشان بود ریختند و رفتند.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *